- کله بزوئن
پرچانگی کردن، برای تعلیم کسی کوشش فراوان به خرج دادن –
معنی کله بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اظهار ناتوانی کردن، به ناچار از عملی دست کشیدن، از پا در
پا بیل کردن، با بیل شخم عمیق نمودن، شعله زدن، لهیب آتش
تاول زدن
گوسفندان را در محوطه ای محصو گرد آوردن
ته بزوئن، تازدن، لازدن
زور زدن پیاپی هنگام شکم روی و زایمان
دل زدگی
جدا کردن دانه از ساقه های برنج در خرمن گاه، خرمن کوبی
مساوی نبودن دو کفه ی ترازو
دست زدن و شادمانی کردن، هم زدن، هم زدن آش های نذری که جنبه
سری نترس داشتن، کله شق بودن، متفکر بودن، ایستادن، با کسی
جوش آمدن مایعات
برخورد کردن، کوک زدن لباس
پایان دادن ماجرا، از تخم افتادن پرندگان
برخورد کردن، جنگیدن دو گوسفند نر با هم
ذخیره کردن هیزم، چیدن منظم
حالتی از نشستن
عوض کردن مکان، جوانه زدن سر شاخه های درخت، توقف کوتاه مدت و سپس به جای
پاشاندن خاک به وسیله ی مرغ ۲جستجو کردن
زاییدن سگ و گربه
اشاره و ایما با ابرو
از چیزی سر درآوردن، گم شده ای را یافتن، سرنخی را پیدا
تلمبه زدن، تبدیل ماست به دوغ و کره
انداختن تیلا به شاخه و کشیدن آن
پرحرفی کردن، پرچانگی کردن
باران نرمی که همراه نسیم آید
دوخت و دوز کردن با سوزن
حرکت سوار، هنگامی که پاشنه ی پا به شکم اسب بزند دا اسب به
پرتاب کردن، نوعی معامله و یا اهدای هدیه به عروس یا فردی که بسیار عزیز
یاوه گفتن، حرف بیهوده زدن
نشان کردن، با کلوخ چیزی یا کسی را هدف قرار دادن
جوشاندن
توده کردن، روی هم ریختن، انباشتن
عمل جماع، از روی لباس خود را به دیگری مالیدن